سپیددندان نام یک گرگ- سگ است. یعنی حیوانی از نژاد سگ و
گرگ.
حیوانی که صورت گرگ دارد اما خلق و خوی سگ. جک لندن رمان سپید دندان را در
سال 1906 منتشر میکند
که اول به صورت پاورقی در مجلهی آوتینگ نوشته شده بود. آن
هم در زمان هجوم جویندگان طلا به مناطق شمالی.
داستان در منطقهی یوکان و مناطق
شمال غربی کانادا شکل میگیرد؛
در حدود سالهای 1890 و در راه رود کلوندایک که در مسیر جویندگان افسانهای طلا است.
رمان
با حضور آدمها آغاز میشود. و اجازه میدهد خواننده منتظر آمدن گرگهاشود
که با
توجه به عنوان رمان، پیشبرندهی اصلی داستان هستند.
هرچه بیشتر میخوانیم
بیشتر هوای سرد سرزمینهای آمریکایی شمالی را،
طبیعت و حیات وحش را، زندگی سرخپوستها
و سفیدپوستهای سالهای آخر قرن نوزدهم را میشناسیم.
جایی که به واسطهی برف زیاد
همچنان سفیدپوش میماند
مثل سفیدی دندانهای گرگ- سگی که میخواهیم از بدو تولد بشناسیمش
و همراهش برویم تا مثل او با حیوانات، طبیعت و آدمهایی که میبیند و میشناسد روبرو
شویم.
همراه او سردمان میشود، گرسنه میشویم، میجنگیم و زخم برمیداریم.
پیروز میشویم
و کشف میکنیم. و در حقیقت به جای او زندگی میکنیم.
گاهی حتی یادمان میرود او
آدم نیست. از دریچهی چشم او میبینیم که چهطور آدمها،
نحوهی زندگی و شخصیتشان
متفاوتاند. او اینها را میبیند و قضاوت میکند.
و سرانجام میبینیم داستان اهلی
شدن سپید دندان در این سفر است
که خود مثل سفری موازی ما را با خود همراه کرده
بوده. رمان با ترس و خشونت عجیبی آغاز میشود.
آدمهایی که توی
سرما میان حیات وحش رها شدهاند و به شهر نمیرسند.
در آغاز ما مدام از گرگها میترسیم.
گرگهایی که کم کم ترس از آتش را از دست میدهند
و به آدمها نزدیک و نزدیکتر میشوند.
انگار قرار بر این است
که ما از همان آغاز خشونت حاکم بر فضا را با خود همراه
داشته باشیم
و امید به رهایی و آرامش و اطمینان ما را با خود بکشاند. در عین حال
که مدام دستنیافتنی میشود.
اما با همهی این احوال شاید به دلیل وجود سپید دندان
است که همچنان امیدوار و رضایتمند میمانیم.
سپید دندان بازماندهی روزگار قحطی و سختی ست. با وجود سرما
و ناسازگاری طبیعت میگریزد
اما سختجان و باقدرت به پیش میرود تا مخاطب بتواند
به واسطهی تلاش و جان کندن او به خواندن ادامه دهد.
خسته نشود. نومید باقی نماند.
و این سختیها و بار این همه مشقت برایش طاقتفرسا نباشد.
نوعی مقابله با خشونت
همراه با خشونت است. تا زمانی که این مبارزه از شکل خشم بیرون بیاید
و به الفت و
مهربانی برسد. مناظره و مقابلهی طبیعت وحشی با اهلی، آدمهای مهربان با آدمهای قسیالقلب.
و پذیرش عواقب آن و رسیدن به رستگاری؛ مثل تمام شدن زمستان و آمدن بهار.
نو شدن و
تازگی. به آخر رسیدن سرما. رسیدن گرمی و نور و سبزی.
امیدواریای که از این طریق
گاه رنگ میگیرد و گاه رنگ میبازد. تا به رستگاری نزدیک و نزدیکتر شود.
گویی
رستگاری هدف نهایی میشود. جک لندن آنچه را خود روایت کرده پیش از آن تجربه کرده
و از
سر گذرانده بود، پس صحنهها قابل لمس هستند. خواننده به نویسنده اطمینان میکند و
پیش میرود.
تا به این نتیجه برسد که سپید دندان واکاوی جهان خشونتآمیز حیوانات
وحشی
و حتی در جاهایی به همان اندازه بررسی خشونت انسان است.
این کتاب همچنین به
بررسی موضوعاتی چون اخلاق و رستگاری میپردازد.
مسائل اخلاقی و تقابل آن با وحشیگری
و خشونت.
به گفتهی منتقدین این رمان و رمان مکمل آن «حیات وحش» بهترین اثر جک
لندن هستند.
ساخت فضای ناتورالیستی اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم، کمک میکند
تا تقابل خشونت
و رستگاری را از دید یک نویسندهی سوسیالیست آمریکایی بشناسیم.
به
خوبی قابل تصور است که انسان زمانهای که داستان در آن روایت میشود
تا چه اندازه
از شکست خوردن و درماندگی بیزار بوده.
شاید هم این روحیهی سخت و پایداری جویندگان
طلا بوده که اینطور همه چیز را تحت تأثیر قرار داده.
آدمهایی که یک عمر را بدون
نتیجهای پی یافتن فلزی برای جاودانه شدن بودهاند نه جاودانگی کیمیاگران.
بلکه
جاودانگی سلاطین.سپید دندان حکایت حیوانی بیپناه و مستأصل و درمانده است
میان خیل عظیم سختیها و نازسازگاریها و ناآشناییها که باید ادامه دهد و طاقت
بیاورد.
همینطور که جایی از رمان بعد از یک نبرد تن به تن گفته میشود که سپید
دندان طاقت میآورد
و شکست نمیخورد و زنده میماند چون اگر میمرد داستان همانجا
تمام میشد.
«آوای وحش» و «گرگ دریا» دو رمان دیگر این نویسندهی توانا
هستند که انتشارات علمی فرهنگی به چاپ رسانده است.