loader-img
loader-img-2

هدیه آفتاب (پرنده آبی) چ2شمیز

ما
تازه به این خانه آمده ایم . خانه‌ی قبلی مان در یک روستا بود . آن جا هر روز
عصر بچه ها به کوچه می آمدند و تا غروب با هم قایم موشک و بالا بلندی بازی
می‌کردند . اما این جا در شهر ، خانه ی ما در یک خیابان شلوغ است . این جا بچه
ها از ترس ماشین ها جرئت بیرون آمدن ندارند