روزی
روزگاری یک خفاش میوه خوار بچه ای به دنیا آورد. امان خفاش که نی نی کوچولویش را
خیلی دوست داشت،در گوش او زمزمه کرد:((اسمت را می گذارم استلالونا.))هر شب مامان
خفاش همان طور که پرواز می کرد ودنبال غذا می گشت،استلالونا را به سینه اش می
چسباند و به او شیر میداد.
دیدگاه شما
نظرات کاربران ( 0 نظر)