آقای نارنجی تنها بود او
طرف چپ درخت زندگی می کرد. خانم نارنجی هم تنها بود او طرف راست درخت زندگی می کرد
اما یک روز یک گلابی بزرگ آبدار روی زمین افتاد و باعث دعوای آنها شد. آن ها به
سروکله ی هم پیچیدند بیش ترو بیش تر تا این که یکی شدند آن ها راهی نداشتند جز این
که پیش هم بمانند
پتر هوراچک نویسنده این
داستان جوایز متعددی را از آن خود کرده است.
او در داستان آقای نارنجی
خانم نارنجی به ما می گوید که سهیم شدن با دیگران تا چه حد لذت بخش است.
دیدگاه شما
نظرات کاربران ( 0 نظر)