loader-img
loader-img-2
درباره‌ی مسافر کشتی پولارلیس

 به گزارش روابط عمومی انتشارات علمی و فرهنگی ژرژ سیمنون (1989-1903) نویسنده‌ی بلژیکی کتاب مسافر کشتی پولارلیس در ایران و خصوصاً میان علاقه‌مندان به ادبیات پلیسی-جنایی نام ناشناخته‌ای نیست. داستان‌های جنایی این نویسنده در کنار جذابیت‌های معمول این گونه‌ی ادبی، واجد امتیازهایی هستند که از دید بسیاری از مخاطبان جدّی ادبیات، آن‌ها را در جایگاهی بالاتر از آثار مشابه هم‌دوره‌شان نشانده‌اند. مسافر کشتی پولارلیس که در همان سال انتشار (1932) نامزد جایزه‌ی معتبر ادبی رونودو شد، نمونه‌ی خوبی برای نمایش توانایی‌های نویسنده، خصوصاً در زمینه‌ی شخصیت‌پردازی شمرده می‌شود. سیمنون در این کتاب مانند اکثر آثار دیگرش، با فضاسازی خوب و ابهام‌آفرینی و گره‌افکنی‌های استادانه به داستانش جان می‌دهد و در این میان، از پرداختن موشکافانه به بعد روانی شخصیت‌ها غافل نمی‌ماند. در واقع وجه ممیزه‌ی داستان‌های او از بسیاری از آثار جنایی زمانه‌اش- حتی آثار نامدارانی چون آرتور کانن دویل- همین واکاوی‌های روان‌شناسانه است. خود او بعدها در مصاحبه‌ای دغدغه‌ی اصلی‌اش را در زمینه‌ی داستان‌نویسی چنین شرح می‌دهد: «داستان‌نویسی برای من کم‌وبیش جست‌وجوی خودم بوده است. آنچه جست‌وجوی انسان می‌خوانم در واقع جست‌وجوی خودم است، چون مثل دیگران انسانی بیش نیستم. همیشه وقتی می‌نوشتم، می‌پنداشتم که به انسان نزدیک‌تر می‌شوم و در قالب شخصیت‌ها فرومی‌رفتم.»

او همچنین گفته بود: «ما نویسنده نمی‌شویم، نویسنده به دنیا می‌آییم؛ نقاش نمی‌شویم، نقاش به دنیا می‌آییم. این یک نیاز است. در هیچ مدرسه‌ای آموخته نمی‌شود. پزشک من، که من را به‌خوبی می‌شناسد، هر زمان حس می‌کرد که حال خوشی ندارم می‌پرسید: "از ِکی چیزی ننوشتی؟" و تنها نسخه‌ی او برای من این بود: "یک رمان بنویس."»
 
ماجرای مسافر کشتی پولارلیس از کارگاه نقاشی در مونپارناس آغاز می‌شود و تا فضای بسته‌ی کشتی‌ای شناور به سوی مدار قطبی شمال ادامه پیدا می‌کند. این کشتی باری-مسافری، که در تک‌تک بندرهای مسیرش می‌ایستد، از جزیره‌های لوفوتن به بعد با سرمای قطبی مواجه می‌شود و شبی که سه ماه به درازا می‌انجامد.
مسافران کم‌شمار کشتی ظاهراً فارغ و سرخوشند- یا شاید تنها این‌چنین وانمود می‌کنند؟... در هر صورت از دید ناخدا پترسن کشتی‌اش وضع عادی ندارد. اضطرابی گنگ و بی‌سابقه، نوعی احساس خلأ، آزارش می‌دهد. آیا ممکن است طالعی شوم به انتظار کشتی نشسته باشد؟ «طالع شوم، همانند مرضی، کشتی‌ها را در هر دریایی تهدید می‌کند؛ مرضی که ریشه‌اش را در آن قلمرو بزرگ ناشناخته که قضاوقدر نام دارد باید جستجو کرد...»
برای چه در میانه‌ی راه ناگهان یک مأمور آگاهی به جمع مسافران می‌پیوندد؟ بر سر مسافر اتاق 18 چه آمده که ناپدید شده است؟...
پرسش‌های بی‌پاسخ بسیارند و ناخدا، نگران و سردرگم، چاره‌ای ندارد جز آن که خود برای یافتن پاسخ‌ها و گشودن گره‌ها تلاش کند.

در این کتاب، برخلاف آثار جنایی پیشین نویسنده، برای اولین بار از بازرس معروف او، ژول مگره، خبری نیست و به این ترتیب ایفای وظیفه‌ی کارآگاه بر دوش ناخدای جدی و کم‌سخن کشتی افتاده است. شهرت سیمنون تا حد بالایی مدیون آفرینش بازرس مگره است و او در مجموع 75 داستان بلند و 28 داستان کوتاه حول محور این شخصیت نوشته است؛ هرچند شمار کل آثارش خیلی بیشتر از این است. در کارنامه‌ی او در حدود 500 رمان و شمار بسیاری اثر کوتاه ثبت شده است. تعداد بسیاری از این آثار، که همواره از پرفروش‌ترین‌ها بوده‌اند، به بیش از پنجاه زبان ترجمه شده‌اند و از این حیث نام او را در صدر فهرست نویسندگان فرانسوی‌زبان قرن بیستم نشانده‌اند. در عرصه‌ی سینما و تلویزیون نیز استقبال از داستان‌های او پیوسته چشمگیر بوده است. آندره ژید، نویسنده‌ی نامدار برنده‌ی جایزه‌ی نوبل، ژرژ سیمنون را بزرگ‌ترین نویسنده‌ی فرانسوی‌زبان قرن بیستم توصیف می‌کرد
.

گفتنی است که کتاب مسافر کشتی پولاریس اثر ژرژ سیمنون به ترجمۀ شیرین صفایی مولوی برای نخستین‌بار در سال 1397 از سوی انتشارات علمی و فرهنگی در 168 صفحه و قطع شومیز منتشر شده است.

 

دیدگاه شما
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
کد امنیتی