به گزارش روابط عمومی انتشارات علمی و فرهنگی به نقل از روزنامه سازندگی شماره 887 (12 اسفند 1399) بررسی رویدادهای تاریخی، گاه از سر کنجکاوی و برای آشــنایی با پیشینۀ تاریخی خویش یا دیگران است و گاه برای کشــف قاعدهها و ســنتهایی که در حیات امروزین، به کار میآید. برای آشــنایی با پیشینۀ خود، یا دیگری، جســتوجو، گردآوری و بررســی رویدادها و دادههای پیشین، کافی اســت اما برای راهیابی به کشف قاعدهها و ســنتها، بایسته است [که] نگاهی تحلیلی داشت و از دریچه و چشــماندازهای سازوار و گسترده به تجزیه و تحلیل حوادث گذشــته و پردازش آنها پرداخت. این نگاه تحلیلی، حکم صورت را خواهد داشت برای آن مواد تاریخی که به آنها حیات و معنای جدیدی میبخشد و آنها را برای ما بامعناتر و عبرتآموزتر میکند.
جنبش مشــروطه در نگاه نخســت، رویدادی ملی و تاریخی اســت که اوراقی از دفتر تاریخ این سرزمین را به خود اختصاص داده و بخشی از حافظه و هویت تاریخی ما را ساخته است. یک رویداد سیاسیاجتماعی بزرگ که معادلات قدرت و حکومت را از گونهای به گونۀ دیگر دگرگون کرده است اما از چشماندازهای دیگر نیز میتوان به این رویداد نگریســت و آن را از این زاویه و چشمانداز پدیدهای فرهنگی در نظر گرفت که روایتگر دشواریها و گرههای فکری و فرهنگی در جامعۀ ایرانی بوده است و دادوستدهای معرفتی میان گروههای فکری مرجع در آن زمان را پدیدار ساخته است. چنین چشمانداز و رویکردی اقتضا میکند که صاحبنظران دامنۀ بررسی و داوری را از چارچوب و دایرۀ عمل سیاسی فراتر برده و به ریشههای فکری رفتارها، نظری جدیتر بیفکنند.
«مسئلۀ ایران» معاصر غالباً در بستر کلانروایت سنتمدرنیته فهم و تفسیر شده است؛ تفسیری که با نگاه به سابقۀ نوسازی و تجدد ایران در دو سدۀ اخیر کوشیده وضع اکنون را تبیین کند و نشــان دهد چرا به اینجا رسیدهایم. در پاســخ به این پرسش و تحلیل چند و چون مواجهۀ ایران ســنتی با غرب متجدد، عصر مشروطه از مهمترین برهههاست. در این دوره، انبوهی از ایدهها و اندیشههای تازه به جامعۀ ایران وارد شده و با ایجاد دگرگونیهای بسیار در فکر زمانه، تصویر متفاوتی از وضع مطلوب ســاخته میشــود. در کانون این عصر پرتلاطم و این درک تازه از جامعۀ آرمانی، یک نوای پرتکرار بیش از هر صدای دیگر شنیده میشود و همچون ذکری مطنطن بر زبانها جاری است: «قانون»
علی مسعودی در کتاب مشــروطۀ ایرانی و مسئلۀ قانون ضمن تمرکز بــر تبیین مفهوم قانون اساســی، به طرح پرســش از چیســتی رویکردها و برداشتهای روشنفکران غربگرا در طلیعۀ عصر مشروطه پرداخته است. او برای دســت یافتن به پاسخ، ابتدا مفهوم قانون را از نگاه متفکران غربی بررســی کرده، ســپس از طریق تحلیل آثار متفکران ایرانی به تشریح تعبیر ایرانیان از ایدۀ قانون اساسی و نمایاندن تمایزات آن با همتایان غربی ایشان در عصر روشنگری پرداخته است و در فصل سوم با نگاه به مهمترین کتب و متونی که روشنفکران صدر مشروطه دربارۀ مفهوم قانون اساســی نوشتهاند، به نحوی مستند و متنمحور نشــان داده شده که دیدگاه آنان دربارۀ مفهوم قانون اساســی چه بوده است و سرانجام در فصل چهارم به جمعبندی مقدمات و استنتاج نتیجۀ استدلال پرداخته شده است.
به اعتقاد مسعودی قانون اساسی قابل دفاع باید مبانی فکری و فلسفی خود را مشخص کند و بر آن اساس به اســتخراج مواد قانونی بپردازد و این همان کاری است که متفکران بنیانگذار حکومتهای مدرن با نگاه به سنت فکری و فرهنگی خود انجام دادهاند. اما در فکر مشروطه به دلیل وجود آشفتگیهای بنیادین نظری، گزارهها عموماً گنــگ و مبهم هســتند و ملغمهای از پیشفرضهای گوناگون و گاه متناقض را نمایندگی میکنند. نتیجۀ این افکار پراکنده و نابســامان از جمله در متن قانون اساسی مشروطه منعکس شد و گزارههایی با مبانی کامال مغایر در کنار هم قرار گرفتند.