در بخشی از کتاب تماشای روایت میخوانیم: «در نتیجه، ساختارگرایی نوعی سادهسازی امور برای قابل فهم کردن آنها نیست، بلکه تحلیل رخدادها و پیچیدگی نهفته درآنها بر اساس تحلیل الگوی روابط میان اشیاء و عناصر ملموس و مشاهدهپذیر در سطح جهان اجتماعی به جای پرداختن به خود اشیاء یا تمرکز بر سطح روابط آنهاست، چرا که از نگاه ساختارگرایان، کاستی اساسی بسیاری از تحلیلهای اجتماعی، آن است که این تحلیلها، پدیدهها و کل جهان اجتماعی را به امور مشاهدهپذیر و روابط حاکم میان آنها تقلیل میدهند، در حالی که از منظر ساختارگرایی، اگر میان این امور و روابط بین آنها، پیشاپیش طرح و الگویی درکار نباشد که جایگاه و جهت این روابط و امور را تعیین نماید، آن امور و نهایتاً عملکردشان بیمعنا و غیرقابل درک میشود. عناصر و روابط میان این عناصر تنها در قالب یک طرح پیشینی و الگویی که مسیر، جهت روابط و درنتیجه جایگاه عناصر را تعیین نماید، معنادار و قابل درک میشود. از این رو، عناصر و روابط میان آنها همواره ممکن است تغییر کند، جای یک عنصر را عنصر دیگری بگیرد و نوعی رابطه میان دو عنصر در جریان زمان نیز تغییر کند، اما ساختار و طرح پیشینی همچنان بدون تغییر و پابرجا باقی بماند.کتاب حاضر در پنج فصل نگاشته شده، خواندن این کتاب را به دوستداران داستاننویسی و علاقهمندان به روایت و روایتگری پیشنهاد میکنیم.