سربون درباره این کتاب مینویسد: «چنین میانگارم که هر کس هوای خواندن این کتاب را دارد دست کم با برخی از آثار فلسفی هایدگر آشناست و حتی چه بسا دست به خواندن برخی آثارش هم زده باشد. بخش عمده این کتاب با هستی و زمان سر و کار دارد. هایدگر گر چه در فلسفه خود مسیرهای گوناگونی را طی کرده و گه گاه به صراحت ادعاها و روشهای اصلی هستی و زمان را زیر پا گذاشته است، هیچگاه این اثر اولیه را کاملاً رها نکرده و همواره آن را سنگ بنای اصلی تفکر خود میدیده است. همانطور که من کوشیدهام در سراسر این کتاب توضیح میدهم، بصیرتها و نظرات هایدگر در هستی و زمان در اندیشه ما و چگونگی نگاه ما به جهان تاثیری قاطع داشته است. چنان که هایدگر میگوید نگاه ما به جهان و زمان فقط تمرینی در نقد فلسفی نیست، بلکه این اثر برداشتی غنی و گیرا از تجربه انسانی ارائه میکند. بیشک رسالت این کتاب به عنوان «راهنمایی برای سر کشتگان» کاستن از حیرت است، ولی کوشش برای از بین بردن یکسره آن نامعقول است.
امیدوارم خواننده حیرت زده، و نه سر درگم، با خواندن این کتاب بتواند غفلتها و سهوهای خود را جبران کند.»