برای
خودش غولی است، آهنی و بزرگ چه می شود وقتی سوارش شدم را هم بدهند بروم واگن
شاهی! بعد سرم را از پنجره ی واگن بیرون بیاورم و این شعری را که همه می خوانند
بخوانم(( صدسال ماشین دودی شهر ری/ ناله کنان راهشو بنمود طی/ این ترن کهنه
قشلاقیه/ از بدنش اسکلتش باقیه/ توش
بشینی حوصله ات سر میره / از خر وامونده عقب تر میره.))
دیدگاه شما
نظرات کاربران ( 0 نظر)