شاید برای عده زیادی بارها این سؤال پیش آمده باشد که چرا. با وجود تلاشهای مکرر نظام آموزشی و به ویژه معلمان. میان هدفها و محصولات نظام آموزشی فاصلهای قابل توجه وجود دارد. در حالی که تلاش دست اندرکاران و برنامه ریزان و معلمان مبتنی بر این باور است که با بهره گیری از دانش تعلیم و تربیت (نظریه ها) زمینه یادگیری و عمل به آموخته ها در دانش آموزان فراهم می شود. مراجعه به منابع تعلیم و تربیت و گزارش های منتشر شده سایر جوامع، نشان می دهند که شکاف میان نظریه و عمل در تعلیم و تربیت مشکلی عمومی است و به نظام آموزشی ما اختصاص ندارد. به همین دلیل، نمی توان صرفا مشکلات اجرایی مانند کمبود امکانات، کمیت دانش آموزان و عوامل مدیریتی را باعث ناکامی در تحقق نظریه های تعلیمی - تربیتی دانست: لازم است که ماهیت رابعله میان نظریه و عمل در تعلیم و تربیت نیز مورد تأمل قرار گیرد. در این مرحله، پرسش اساسی این است که جایگاه نظریه در تعلیم و تربیت چیست و چه نسبتی با عمل تربیتی دارد، و چه عوامل و کاستی های احتمالی در نظریه های موجود فرایند استفاده از نظریهها را در عمل با چالش مواجه می سازد؟ مجموعه حاضر حامل کوششی برای یافتن پاسخ به این پرسش ها و جست وجوی راه حلی برای هرچه نزدیک کردن دو حیعله نظریه و عمل در تعلیم و تربیت است.
دیدگاه شما
نظرات کاربران ( 0 نظر)