در
این کتاب تلاش شده با دوری از کلی گویی و روش های توصیفی، که شکلی سنتی در
نقدهای ادبی است، با بهره گیری از نظریه های دو شخصیت ساختارگرا، یعنی لوی
استروس و گرماس، با کمینه سازی (حذف روساخت های کم اهمیت تر داستان برای رسیدن
به ژرف ساخت بنیادین روایت) و «روایت شناسی» داستان سیاوش، به «دستور روایی» و
ژرف ساختِ بنیادین این کهن الگو دست یابد. از این رو پس از بدست آوردن پاره های
داستانی، ابتدا با تعریف شکستگی، آمیختگی و جا به جایی اسطوره ای، الگویی از این
سه تعریف به دست داده است تا این الگو یاری گر پژوهشگران حوزه نقد ساختار داستان
های اساطیری، همچون شاهنامه باشد.
دیدگاه شما
نظرات کاربران ( 0 نظر)