کامیون
تندتر می رود و ما را بالا و پایین می اندازد پشتش خاک دوباره بلند می شود و
بعضی ها کلاه هایشان را که ورامین سر کردهاند دوباره برمی دارد و می گذارد توی
جیب شان یا پر شالشان . دسته یکی دو نفر دست غاله میبینم یکی بیلش را هم با خود
آورده توی کامیون ا تکان می خورد و روی سر کچل بعضیها هم یک لایه غبار نشسته
است است شوره عرقها روی خواص گرد و خاک سر یک نفر ها شور زده و خنده دار شده می
خواهم بخندم اما دلم خالی است به قول ننه ام با شکم خالی نمیشود خندید راست
میگوید ننه ام خنده مال شکمپر هاست
اصلاً مال کسی که شکم دارد خنده به آنها میآید که شکمش آن با خنده ای که
می کنند بالا پایین برود محمدرضا شرفی
خبوشانی در موهای تو خانه ماهی ها داستان قیام مردم و مردم ورامین و پیشوا در
زمان طاغوت را در قالب رمان نوشته است است .
دیدگاه شما
نظرات کاربران ( 0 نظر)