loader-img
loader-img-2
ژرژ سیمنون نامی شناخته‌شده در ادبیات پلیسی و جنایی است

در سال‌های اخیر داستان‌های پلیسی و جنایی همواره در صدر فهرست کتاب‌های پرفروش قرار داشته‌اند. فراز و فرود بسیار و غافلگیری‌های معمول در این نوع داستان‌ها احساسات مخاطب را به‌خوبی درگیر می‌کند و از مهم‌ترین عوامل جذابیت آنها به شمار می‌آید. البته، با وجود نویسندگان متبحر و بنامی چون سر آرتور کانن دویل و آگاتا کریستی، این دست داستان‌ها تا سال‌ها فقط آثاری سرگرم‌کننده محسوب می‌شدند که با هدف جذب عامه‌ی مردم به نگارش درمی‌آمدند. مدت درازی طول کشید تا جایگاه گونه‌ای جدی در ادبیات نصیب ادبیات جنایی شود؛ از برجسته‌ترین نویسندگانی که در این ارتقاء مرتبه نقش ایفا کردند، ژرژ سیمنون نویسنده‌ی پرکار بلژیکی بود. با آنکه او را آگاتا کریستی فرانسوی هم نامیده‌اند، آثارش هویت متمایزی داشت و لایه‌های بیشتری به مخاطب عرضه می‌کرد. واکاوی روان‌شناسانه‌ی شخصیت‌ها یکی از مهم‌ترین این لایه‌ها بود. ویلیام فاکنر او را مشابه چخوف می‌دانست و آندره ژید، نویسنده‌ی نامدار و برنده‌ی جایزه‌ی نوبل، او را بزرگ‌ترین نویسنده‌ی فرانسوی‌زبان قرن بیستم توصیف می‌کرد.
از این نویسنده، کتاب مسافر کشتی پولارلیس در انتشارات علمی فرهنگی به چاپ رسیده و روانه‌ی بازار کتاب شده است. با مترجم اثر خانم شیرین صفایی مولوی گفتگوی کوتاهی کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

چه شد که این کتاب را برای ترجمه انتخاب کردید؟

مهم‌ترین دلیل علاقه‌ی شخصی‌ام بود به این‌گونه داستان‌ها و همچنین اهمیت و شهرت نویسنده‌ی کتاب که در ایران به‌ویژه میان علاقمندان به ادبیات پلیسی و جنایی نامی کاملاً شناخته‌شده و پرطرفدار است. ژرژ سیمنون را می‌شود از دو جنبه و خصوصاً از این لحاظ که کارش هر دو جنبه را با هم داراست، استثنایی به حساب آورد. اول این که او به شکل عجیبی پرکار بوده و حدود پانصد رمان و شمار بسیاری آثار کوتاه از او به جا مانده است. همچنین بسیاری از آثارش به بیش از پنجاه زبان ترجمه شده است که میان نویسندگان فرانسوی‌زبان قرن بیستم رکورد محسوب می‌شود و طبعاً اقتباس‌های سینمایی و تلویزیونی از داستان‌هایش هم فراوان بوده. به نظر من جنبه‌ی مهم‌تر کار این نویسنده کیفیت بالای ادبی آثارش است. داستان‌های او در زمان خود به عنوان آثار روشنفکرانه‌ی این گونه‌ی ادبی شناخته می‌شدند؛ مثلاً با اینکه در بیشتر داستان‌های این گونه آدم‌ها به شکل تیپ ظاهر می‌شوند، در آثار سیمنون، مثل آثار نویسندگان تراز اول، شخصیت‌پردازی جدی داستانی جایگاه ویژه‌ای دارد.

ممکن است کمی درباره ویژگی‌های این داستان توضیح دهید؟
بهتر است ابتدا یادآوری کنم که بخش عمده‌ی شهرت این نویسنده به آفرینش شخصیت معروفش، بازرس مگره مربوط می‌شود. سیمنون در مجموع ٧٥ رمان و ٢٨ داستان کوتاه حول محور این شخصیت نوشته‌ است؛ ولی خودش می‌گوید این داستان‌ها را بیشتر به اصرار ناشران ادامه می‌داده. علاقه‌ی شخصی‌اش بیشتر معطوف به آن دسته از داستان‌ها بوده که با تمرکز بر گرفتاری‌ها و سرگشتگی‌های انسان‌ها در جامعه‌ی مدرن نوشته است. کتاب مسافر کشتی پولارلیس  که در سال ١٩٣٢ نامزد جایزه‌ی معتبر ادبی رونودو شده است، به هر حال در دسته آثار جنایی این نویسنده جای می‌گیرد، با این تفاوت که در آن از کارآگاه معروفش، مگره، خبری نیست؛ و شاید از این حیث اولین اثر چاپ‌شده‌ی ایشان در ایران باشد. از داستان‌های بازرس مگره قبلاً بارها و بارها ترجمه و منتشر شده است.
برای شخص من یکی از جذابیت‌های مهم داستان محدود بودن مکان اتفاق‌ها به فضای داخل کشتی‌ای میان دریا بود. این موقعیت باعث می‌شود که ایفای نقش بازرس آگاهی در واقع بر دوش ناخدای کشتی بیفتد. در این اثر هم، مثل باقی آثار ژرژ سیمنون تبحرش در فضاسازی و ترسیم رابطه‌ی میان شخصیت‌ها و به‌ویژه توجه به بعد روانی آنها به‌خوبی دیده می‌شود.


درباره‌ی آثار دیگری که ترجمه کرده‌اید توضیح دهید؟ به ویژه اگر آن اثر در علمی و فرهنگی منتشر شده است.

تا به حال کار ترجمه‌ی من بیشتر در حوزه‌ی کودک و نوجوان بوده است. زمانی که شروع به کار کردم، پسرم به سن علاقه به مطالعه رسیده بود و شاید خواه‌ناخواه این مسئله در انتخاب‌هایم برای ترجمه و گرایشم به حیطه‌ی ادبیات کودک و نوجوان تأثیر گذاشت. در ضمن چاپ کتاب بزرگ‌سال در دوره‌ای مشکلات خاص خود را داشت، به طوری که ترجیح دادم ترجمه و چاپ این کتاب را که در واقع اولین اثر انتخابی من برای ترجمه بود مدتی به تعویق بیندازم. در حال حاضر عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان هستم. با آنکه به دلیل مشکلات شخصی چندان پرکار نبوده‌ام، خوشبختانه کارهای چاپ‌شده‌ام در مجموع با اقبال مواجه شده و بعضاً نامزد جایزه بوده یا به فهرست‌های معتبر این حوزه مثل «لاکپشت پرنده» راه پیدا کرده‌اند. در حال حاضر سرگرم ترجمه‌ی رمانی برای نوجوانان هستم؛ اثر دیگری که منتشره پرنده آبی (وابسته به علمی و فرهنگی) است و بتازگی هم تجدید چاپ شده، کتاب باغ بیانتها اثر پیتر براون است. داستان این کتاب که در سال ٩٢ در کتابنامه رشد آموزش و پرورش معرفی شده به اهمیت توجه به محیط زیست مربوط میشود؛ ولی به هر حال در صددم لااقل گه‌گاه به سراغ داستان‌هایی برای بزرگ‌سالان بروم. از همین نویسنده آثار خوب بسیاری هنوز به فارسی برگردانده نشده و چه خوب است که مترجمان و ناشران در کنار داستان‌های بازرس مگره به دیگر آثار ارزشمند ایشان هم توجه کنند.

نظرتان درباره‌ی مشکلات فعلی کار ترجمه چیست؟ آیا اصلاً مشکل بزرگی در این مسیر وجود دارد؟
یکی از این مشکلات مسئله‌ی ترجمه‌های موازی است. حیف است که هیچ ضابطه‌ای برای پیشگیری از این اتفاق وجود ندارد. خوشبختانه دست‌کم درباره‌ی زبان‌های غیرانگلیسی این مشکل کمتر است و به همین دلیل خود من ترجیح می‌دهم بیشتر آثار فرانسوی را برای ترجمه انتخاب کنم. مشکل مهم دیگر پایین بودن کیفیت ترجمه در بسیاری از آثار موجود در بازار است. این نظر را نه لزوماً در جایگاه مترجم بلکه در جایگاه کتابخوانی کنجکاو و علاقمند عرض می‌کنم و در واقع گله‌ی بسیاری از کتابخوانان است. البته شاید شمار بسیاری از همین خوانندگان با نثر روان فارسی راضی شوند و اصلاً متوجه کاستی‌های مربوط به رعایت امانت در ترجمه و تطابق با متن اصلی نباشند، در حالی که بخش عمده‌ی سختی کار ترجمه به همین مسئله مربوط می‌شود و وسواس و تعهد مترجم را در کنار نظارت دقیق‌تر ناشران می‌طلبد.

دیدگاه شما
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
کد امنیتی