به گزارش روابط عمومی انتشارات علمی و فرهنگی به نقل از روزنامه سازندگی شماره 885 (10 اسفند 1399) سیاوش مهرانی، کارشناس ارشد فلسفه غرب در معرفی کتاب مبانی فلسفه رادیکال نوشت:
کائوزر دســت به نگارش اثری زده که از همان آغاز اعلام میکند فلســفه رادیکال حاصل تعیین موضعی انتقادی و برخروشیدنی آشکار علیه وضع معیوب جهان اســت. او بر پایه استیضاح گذشته و بازیابــی و بازخوانــی جنبشها، شــورشها و مقاومتهای جمعی حتی به ظاهر کماهمیت تلاش دارد اراده ما را در وضعیت موجود با سازشناپذیری و سرسختیای آشتی دهد که همواره از ویژگیهای زبان رادیکال، تفکر انتقادی و سوژههای مقاومت بوده اســت. به عبارتی، کلیت طــرح این اثر با نام فلســفه رادیکال به نوعی نوشــتن پادتاریخ مفهوم و ایده اندیشــیدن رادیکال به شمار میرود. کائوزر در ایــن کتاب فلســفه انتقادی را صرفــا با الحاق پسوند رادیکال متمایز نمیســازد. برای او فلسفه قسمی تغییر نظری در امر رادیکال است و چیزی که تغییری ریشــهای در تعبیر ما از فلسفه را هدف گرفته اســت؛ چراکه این دو واژه اساســا در رابطه سراسر دیالکتیکی با همدیگر هستند و تصور آنها به صورت مجزا از هم بیمعنی است. برای کائوزر فلسفه خارج از موضع رادیکال انضمامی و ملموس و همچنین موضع رادیکال انضمامی بیرون از فلسفه خاص خود بیمعنا و لااقل ناقص جلوه میکند. نویسنده این پیوند دوســویه را در تمام چهار فصل کتاب تا سرحد امکان حفظ میکند و بدان در مقام روششناسی این قسم فلســفه وفادار میماند. او بهخوبی میداند که خود اصطلاح فلسفه رادیکال از پیش حاوی قسمی تنش و تقابل رادیکال است میان فلســفه و علوم اجتماعی و سیاســی که رفع دلبخواهی این تنش به نفع یک طرف است.
راهحل پیشنهادی کائوزر، حفظ این تنش و شکاف و قبول این دوپارگی و در عین حال پیوند پرتنش اســت؛ جایی که همین تنش خود فلسفه رادیکال را واجد بعدی به شدت رادیکال میسازد. نویسنده فلسفه را نه در مقام پادوی فعالیتهای سیاسی و اجتماعی مفصلبندی میکند و نــه در همخوانی با مرزهای مرسوم آکادمیک، بلکه آن را در مقام تفکری زنده و تنیدهشده در تکتک بافتهای زندگی اجتماعی، از تصرف فیلسوفان تارک دنیا و برج عاجنشین اعظم و هپروتی خارج میسازد. فواد حبیبی و امین کرمی مترجمــان اثر در مقدمهای که بر کتاب نوشــتهاند تاکید دارند که فلسفه رادیکال، بیتعارف و آشکارا، خود را نه یکی از روایتها از فلســفه، بلکه فلسفه را بهمثابه ذات راستین شورش منطقی جانور ناطق میداند؛ ذاتی که با به چالش کشــیدن تفکر رایج و پذیرفتهشــده، راه خویش را از علم، سنت و افکار عمومی از همان آغاز جدا کرد و البته تاوان آن را به صورتی نمادین با جان بنیانگذار خویش پرداخت. درواقع فلســفه رادیکال هیچ معاملــه و رابطهای را با ایدئولوژی و خــواب تفکر برنتابیده و تمامقد در خدمت کابوس تفکر ظاهر میشــود؛ کابوسی که خود را نه در تابلوی ســردر آکادمیای افلاطون و دپارتمان شیک و خوشــنام فلسفه آکادمیهای بزرگ امروزی، بلکه در واکاویهای ریشــهای و خرمگسوار سقراطی از هر چیز و همهچیز نشان میدهد. به عبارت دیگر فلسفه رادیکال نه تلاشی شــهودی، خرافــی و انتحاری، که پاتکی اســت فکورانه، نه فقط به زبان رسانهها و ایدئولوژی که به زبان خوابزده فلسفه رسمی، نه فقط علیه مفاهیم که علیه فکتها، نه فقط علیه واقعیت نمادین که علیه نمادهای واقعیت. از نگاه نویسنده جهتگیری به ســوی نظریه اجتماعی رادیکال و کنش جمعی بخشــی از مجموعه تعهداتی است که همراه با هم فلســفه رادیکال را ممتاز میسازند. این مجموعه شامل ترکیبی از یک روششناسی انتقادی، تمرکز بر ســاختارها و کاربســتهای اجتماعی خاص و شــرایط مادی، مقاصد رهاییبخشی و گرهزدن اینها با زمینــهای از کنش جمعی اســت که این مقاصــد در آن میتوانند تحقق یابنــد. او توضیح میدهد که قــرار گرفتن و دربرگیــری این لحظه عملی و رهاییبخشی در ســاخت واقعی فلسفه رادیکال بدان معناست که این فلسفه ترکیبی متکثر و بینارشتهای دارد. توسعه نظریهای اجتماعی درباره اشکال معاصر ستم که بتواند بدیلهایی مفصلبندی کند و شیوه جهتگیری مقاومت انتقادی را معین ســازد، نیازمند معرفتی است که از دیگر رشتهها، تجارب و چشماندازها نشئت میگیرد. بدینسان فلسفه رادیکال از کارهای رشتههایی چون تاریخ، جامعهشناسی، انسانشناسی و اقتصاد بهره میگیرد و این حتی با وجود آن است که در برابر روشهایی که آنان به کار میگیرند و منافــع مادیای که بدان خدمت میکنند موضعی انتقادی اتخاذ میکند. چاد کائوزر همچنین در این اثر متذکر میشود که برای مقاومت مؤثر در برابر ساختارهای ستم عملکننده در ذهنیتها، بدنهــا، هنجارها، نهادها و محیط مصنوع ما، اشکال گوناگون مبارزه ضروریاند. از کنشهای نافرمانی و مقاومت سیاسی تا طرحهای آموزشــی در تاریخ اجتماعی، روابط اجتماعی و کنش خودانتقادی و توسعه و تکوین روابط، اعمال و نهادهای بدیل. برخی از عناوین و سرفصلهای کتاب نیــز عبارتنــد از: روششناســی انتقادی، مارکسیسم و نقد طبقاتی، فمینیسم و نظریه کوئیر و ضدیت با نژادپرستی و مسئله سفیدبودگی.